میخواهم آنقدر بو بکشم تو را
که ریه هایم پر شود از عطر تنت
که هوا داشته باشم برای نفس کشیدنم
وقتی کنارم نیستی
شاید اگر میدانستی روزگار چگونه به کامم می شود وقتی دستهایم را در ژرفای دستهایت غرق میکنی...به دستهای درهم گره خورده امان قفلی می بستی...و کلیدش را در مثلث برمودای دریای آرام می انداختی...
شاید اگرمیدانستی وقتی به من نگاه میکنی...چگونه آرامش به حضورم یورش میبرد...نگاه مهربانت را تا ابد به نگاه تشنه ام میدوختی...
یا مثلا...شاید اگر میدانستی وقتی پا به پای من میشوی...و با من در خیابان های خلوت صبحگاه و شامگاه قدم میزنی...چگونه همه ی زیبایی جهان در قدم هایمان خلاصه میشود...حتی با من در تمام پله های آسمان هفتم هم همقدم میشدی...
اولین دیدار هایمان...ناگفته از من چیزی طلب میکردی...که بهانه ی همراه شدنت با من باشد...و من فقط از تو جرئت میخواستم...جرئت دل به دریا زدن...و همراه شدن با رویای من...و تو جرئت کردی و تمام سدهای عظیم این دلبستگی را نادیده گرفتی...
شاید دنیای حسود نمیداند...هربار که مارا از هم دور میکند...گویی هزاران بار مارا به یکدیگر نزدیک تر و نیازمندتر میکند...بگذار به لج بازی های بی فایده اش ادامه دهد...
من که تو را بسیار وسیع تر از کوچکی های دنیا میخواهم...
مـــــعــــنـــي مــــــــادر WHEN I CAME DRENCHED IN THE RAIN………………… وقتي خيس از باران به خانه رسيدم
BROTHER SAID : “ WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA WITH YOU برادرم گفت: چرا چتري با خود نبردي؟
SISTER SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTILL IT STOPPED” خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردي؟
DAD ANGRILIY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL REALISE”. پدرم با عصبانيت گفت: تنها وقتي سرما خوردي متوجه خواهي شد
BUT MY MOM AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID” اما مادرم در حالي که موهاي مرا خشک مي کرد گفت
“STUPID RAIN” باران احمق
THAT’S MOM!!! اين است معني مادر
حالت تو توی بیشتر مواقع!؟؟
آهنگ غمگین گوش میکنم مامانم میگه چته؟ چی شده؟ کی گذاشته رفته؟ چرا تو خودتی؟ آخ بمیری که بچمو اینطوری کردی!
آهنگ شاد گوش میکنم میگه خبرمرگش برگشت؟ الان باهاته؟ کیه طرف؟ چه شکلیه؟ دوسش داری؟ چند بار دیدیش؟
دیگه زدم تو فاز اذان !!
يه شب بارون ميومد.......خيلي تنها بودم.
-چي شد كه ترك كردي؟؟؟؟
يه شب بارون ميومد......ديگه تنها نبودم.
-چي شد الكلي شدي و سيگار دوباره شروع كردي؟؟؟
...............يه شب بارون ميومد..........دوباره تنها شدم.
-چي شد اوردنت اينجا بستريت كردن؟؟؟
يه شب بارون ميومد.....خيلي تنها بودم.......تو خيابون ديدمش.......اون تنها نبود.
دختر است دیگر...
گاهی دلش می خواد
بهانه های الکی بگیرد
به هوای آغوش تو
شانه های تو...
... که بعد، تــو
آرام
خیلی آرام
در گوشش زمزمه کنی:
ببین من عاشقتـــm
بــــــــــــرو...
تـــــــــــــرس از هیـــــــــچ ندارم...
وقتی یقیــــــــن دارم بیش از من کسی دوستـــــــت نخواهـــــــد داشت...
بیش از من کسی طاقــــــــت کم محلی هایت را نـــــــدارد...
بــــــــــــــرو...
تــــــــرس برای چه؟؟؟؟؟؟؟؟
وقتی میدانم یک روز تف می اندازی به روی تمــــــام آن هایی
که به خاطرشان...
مـــــــــن را از دســــــــت دادی...
عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است
عشق گوش دادن نیست بلکه درک کردن است
عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است
عشق کنار کشیدن و جا زدن نیست بلکه صبر داشتن و ادامه دادن است.
همیشه نمی شود خود را به بی خیالی زد و گفت
تنها آمده ام تنها میروم
یک وقت هایی!
شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای
کم می آوری...
دل وا مانده ات یک نفر را میخواهد!
که تا بی نهایت
عاشقانه دوستش داری....!!!
چــــه راحـــــت میــــــگویند قــــــسمت نــــبود
نــــمیدانـند آن قــسمتی کـــه از آن ســـخن مــــیگویند
دنــــیای کــسی بــود کــه هــر ذره ی آن را
هــر شـــــب بـا اشــکی مــــیساخت ...
نیمـہ شَب اَست اتـاقِ تـاریڪ
تـَخت خوابـَـم ...
بـآلِـش خـیسـَـم ...
و بــآز مَنـم ڪـہ اَز درد בِلتَنـــگے ...
مُچـآلـہ میشَــوم زیـــرِ پَتـــو ...
تمـآم اُستـخوآטּ هایـَـم تیـــــــر میکِشَـב
تَــ ــرڪ ڪَرבَטּ یــآב تــــو
از تَـرڪ اِعتیـــــاב هَــم سَـختــ تـَـر اَستــ
✔تلخے الڪل شرابــ و بـﮧ " جوטּ " مےـخرم ...!
فقط بـخاطر اينڪـﮧ موقع " خورכنش" بـگم :
مےـزنم " بسلامتے" ڪـسے ڪـﮧ
هےـچوقتــ "نفهمےـد" چـقـכ
مےـخوامشـ ...!✔
تـَرڪـتـــ مـے ڪـنــــم و تـَنـهایـتــ مےگـــ ــذارَمـ ,
تـآ بـیـــش اَز ایـن اِنـرژے اَتـــــ را صـَرفـــــ نـَکـنــــے بـَراےِ :
صـــادقـانـﮧ "دروغــ" گـفتــ ــن
خـالـــصـانـﮧ "خـیـانـتـــــ " ڪـردَن
وَ عــاشــِــقــانــﮧ "بـے وَفایـــــے" ڪَردَنـــ
وَ چـﮧ حـس پــوچـــــے بــود ڪﮧ مـے پـنـداشـــتـمـ
لـایــــِق اِعْتـِمــــادے !
بـه زندگــی ام پــوزخـندنـزن ... روزی کـســی رو داشـتـم ... کــه بـآ تـموم وجــود صـدام مـیکـــرد ... " عـِـــشـــقـــــم "
از ايــن به بعــد به جایـــ مخـــاطب خـــاصـــــ مـــن، مي نويسمــ . . . مخـــاطب خيــآلـــے مـــن . ..
وقتــ ـے هنـ ــ ـوز تـ ــو نیـ ـآمده بـــ ـودے..
عاشقـ ــآنــ ـہ هاے هرکـ ـس را کـہ
مے خــ ـواندم..
بـــہ سـ ـادگے اش مے خنـــ ـدیدم!!
حالآ خودم گریـــ ــہ مے کنم
و برآیـتــ ــ ــعــاشــقـ ــ ــآنــہمے نویســ ــ ــم.!!!
بار اول با معذرتــــ خواهی
بار دومـ با گریه
بار سومـ با زیرپا گذاشتن غرورتــــــ
نگهش میداری...!
ولی بار چهارمـ ...
دیگه نه میشه...نه باید کاری بکنی!
چون حتی اگه بمونه باز موقتیه...!!
درکــــ کن
کسی که دلش با تو نباشه وبخواد بره;میره!
بفهمـ ...
پس فقط برو کنار وبهش بگو
خـداحـافـظـ
قـرن هاستــــ
جستجوگــر آدمـ هستمـ
تا لذتــــ خوردن یکـــ سیبــــ را
با او تجــربه کنمـ
قـرن هاستـــــ ...
مشکل از مـن نیستــــــ
نه مـن
نه سیبــــ ســرخ
نه شیطان
تو نایابــــ شده ای آدمـ ...
دردم ایــــن نـــیـسـت
کـــــه او عــــاشــــق نـــیــسـت ،
دردم ایــــن نــیــسـت
کــــــــه مــعــشـــوق مــن از عــشــق تـهــی اسـت
دردم ایــــــن است
کــــــه بــــا دیـــــدن ایـــــن ســردی هــــا
مـــــن چـــــرا دل بـــســتــم ؟!!
چقدر باید خودمو سرگرم کنم....؟؟
با نت ......!
با گوشی ......!
چقدر خودمو به بیخیالی بزنم و بگم مهم نیست.....!!
چقدر باید زمان بگذره تا فراموشت کنم ؟؟؟
لعنتی جای خالیت داره ذره ذره نابودم میکنه .....
برگرد .......!!!!!
نمونه سوالهای رایج توی همه ی خونه ها :
این
تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه ؟
چی از
جون این یخچال بدبخت میخوای ؟
کی
لامپ دستشویی رو روشن گذاشته ؟
کی
دمپایی دستشویی رو خیس کرده ؟
این
موقع شب با کی حرف میزنی ؟
چشمات
در نیومد پای این کامپیوترِ کوفتی ؟
کی
غذای منو خورده ؟
آنقدر بدم میاد ازاینایی که از سادگی و صداقت بچگیامون
سو
استفاده میکردن و حرف می کشیدن ازمون
!
الان که
بزرگ شدم میفهمم چه مسائل فوق سری ای رو لو دادم
…
.
.
دلامون بزرگه تنگش نکنیم
زندگی آسونه سختش نکنیم
رفاقت قشنگه ترکش
نکنیم